هلا یهودی سرگردان
عنان قافله برگردان
به جز تو سوده نخواهد شد
دری گشوده نخواهد شد
کسی در آنسوی درها نیست ؟
و یا برای تو در وا نیست ؟
ملال بی پروپالی را
سوال خانه ء خالی را
دوباره سوی که خواهی برد؟
برآستان که خواهی مرد ؟
...
اگرچه خانه ء ما دیگر
به روی من نگشاید در
هنوز کودکی ام آنجاست
زن عروسکی ام آنجاست
اتاق کوچک آن خانه
غریبوار و خموشانه
اگرچه ساکت دلتنگی است
هنوز پنجره اش رنگی است
...
دلم مسافر خواب آلود
در ان اتاق خیال اندود
چو روح کهنه ء سرگردان
هنوز می پلکد حیران
به جست و جوی کسی شاید
که ازکنار تو می آید
...
میان من و دلم آری
دری ست بسته و دیواری
...
عنان قافله برگردان
دلا ! یهودی سرگردان
حسین منزوی