دغدغه
**
چه دغدغه است که
نمیگذارد
چاییات را
با قرص خورشید
شیرین کنی؟
که نمیگذارد
کاری به کار هم
نداشته باشیم
لیوانت
شبنم ش را
مزه مزه کند و
تو
فیلم را
برگردانی و
خواب دیشبت را
دوباره
ببینی؟
آرام باش، پسر!
با دغدغه ی تو
چیزی
عوض نخواهد شد
و اسب آهنی، سرانجام
خطوط موازی را
در بی نهایت
رها خواهد کرد
چرا کاری میکنی
که رنگها
یکدیگر را
به نام
صدا نزنند؟
نمیبینی که
نسیم
از کنار ناخن شکست هات
با مشت بسته
میگذرد،
و سهم تو را
از بوی علف تازه
به بغل دستیات
میدهد
تا کنار پنجره ی باز
آنقدر بلند بروید که
واسطه ی باران و شبنم
باشد
نگاهش کن!
که چه بی لکنت
بلوغ گندمزار باکره را
برای داسهای فحل
بی تابی خمره های خالی را
برای انگورهای قرمز
و پرخاش مسافران گنگ را
برای تو
ترجمه میکند
وقتی نمیتوانی
هم مسافر باشی
هم سوزنبان
بهتر است
قطاررا
دلتنگ نکنی
و بگذاری بیدغدغه
راهش را برود
و سهم همه ی ما را
از افق ها
بگیرد
حسین منزوی
در ایستگاه مه آلود
**
مشایعتی
در کار نیست
درختان منجمد
با بلور اشکها
که هم چون زمان
در هزار چشم کهربایی
متوقف شدهاند
بی لبخندی و
تکان دادن دستی
تنها برای تشییع جنازه
صف کشیدهاند.
هماهنگی نور و صدا و
فصل و
ساعت
در آرایش صحنه ای که
نوحه خوانی باد و
کافور افشانی برف
کاملش میکند
و قواره ی ی کفن
از چلوار سفید را
برای مردهی ی که
پیش از آفتاب
از خواب
بر میخیزد
تا از تشییع جنازه ی خود
باز نماند
تابوتی روی ریلها
ومسافری که سفر را
برادر زندگی
و خواهر مرگ
میداند
آه !
چه ایستگاه مه آلودی است
برویم!
حسین منزوی
خطاب
**
شجره نامه ات
را
برگ به برگ
خوانده ام
تا
تو
از هیچ خار بوته یی
در این بیابان
اصیل تر
نبوده باشی
چرا فکر میکنی ابر
پیش از باران
ساعت را
باید از چتر تو
بپرسد؟
و ریشه
پیش از مکیدن خاک
ازتیشه ی تو،
اجازه بگیرد؟
باغ را
که پشت قباله ی تو
نینداخته اند
مزد دارکوبها را
که از حساب تو
نمیپردازند
پس
پیش از آن که ساعت قناری
روی عقربه ی صفر
از کار بیفتد
دستت را
از گلوی گل
بردار
حسین منزوی
با این همه
**
از هر خیالی که
بنفشه یی
سر میزند
زندگی ام را
برگ برگ
روی میز
میچینم
خدا نگهدار عمرهای کاغذی !
که بقای با شکوه تان
به بازیگوشیِ کبریت و انگشتی
بسته است
با این همه
خاکسترم را
روی مزارعی بپاشید
که از یاد دیم و دانه و داس
رفته باشند
از کجا که گنجشکهای خشک شده
در طاقچه ها،
دوباره
نخوانند؟
از کجا که هیمه های زمستانی
در کورهها
دوباره
سبز نشوند؟
از کجا که
من
دوباره
باز نگردم؟
حسین منزوی
نیروانا
**
آمدنت آمیزه ی خزیدن و
پرواز است
تا سیب
روی هوا
معلق بماند
و غار و غریزه
در رویای کام جویی
یگانه شوند
در بی وزنی نامی نداریم
جز مردی و زنی
دو ساقه نیلوفریم
در هم گره میخوریم و
گل میدهیم
حسین منزوی
روزها، همه...
**
هر صبح
آفتاب
از نخستین برگ شناسنامه ی تو
سر میزند
تقویم
زیر پای تو
ورق میخورد
نه تو
در میان تقویم
چه فرقی میکند که روز
چهاردهم فروردین
پنجم تیر
و
هشتم مرداد
باشد یا نباشد
حتا بیست و پنجم شهریور نیز
روز تولد تو نیست
روزها
همه
از آن تو!
ای که تمام مادران جهان را
تو زاده ای!
حسین منزوی
بی وزنی
**
شنا کنان
به جست و جو
در خلاء
رها شدم
در بی وزنی
تنها صدایی که میشنوم
از آواز باد و
پرواز
روزنامه ای است
که با سیاه ترین حروف
مرگ درشت
بر اوراقش
رقم خورده است
در جهانی از این دست مرده
با خیابانهایی متروک و
خانه هایی خالی
کجا میتوان به باغی رسید
و به نیمکتی که
پدرِ پدرِ پدرم
آنجا
در انتظار من
نشسته باشد؟
حسین منزوی
وزن (1)
**
چه وزنی دارد
شب؟
از پا نمینشینم
تا مصراعی از سکوت و
مصراعی از هیاهو نگیرم و
در غریبترین بحری که
زمین و آسمان
به یاد دارند
بازش نسرایم
گذر کند شبانه ی شهریور آیا
برای شعرم وزن مناسبی است؟
یا ضربان تند دندانهایی که
از شدت سرما
به هم میخورند؟
حسین منزوی
وزن (2)
**
چایی فروش سر میدان
نخستین واژه ی من است و
واژه ی دیگر
پیرمردی که میگوید
برای آن که تعادلش به هم بخورد
کیف پولش را
از زیر بغلش
زدهاند
تعریف های قدیمی ، از وزن
به درد شب
نمیخورند
پرسه ها
وزن مخصوص خود را
دارند
شبگردی ، خود را
با دمسردی و همدردی
قافیه میکند
اما،
تنها
این هق هق هراسیده میداند
که شعر امشبم
چه آرایشی
به خود خواهد گرفت
حسین منزوی
وزن (3)
**
میتوانی
خود را
فریب بدهی که
خوش کردهای
شبی را مهمان سبزه ها باشی
هیاهوی ماشینهای مسافر کش اگر
رویایت را
شخم نزنند و
نور افکنهای روبه رو
در چشمهایت
منفجر نشوند
میتوانی بگویی
کلافه ی گرمای شب شهریور
بستر به هوای آزاد آوردهای
اگر پیرمرد
با خاکستر موهایش
در زیر ملافه ی روزنامه یی
از سرما، مچاله نشده باشد و
در ستون خبرهای روزنامه اگر
سوداگران خواب آلود
میلیونها
روی انداز ارغوانی را
به آفریقا
صادر نکرده باشند
تا برای آنها که از سرما
خوابشان نمیبرد
با حروف شصت سیاه
گرمای استوایی
وارد کنند
حسین منزوی
برداشت از : http://www.hosseinmonzavi.blogfa.com/cat-33.aspx