اشعار (حسین منزوی )

اشعار (حسین منزوی )

شعر و ادب پارسی
اشعار (حسین منزوی )

اشعار (حسین منزوی )

شعر و ادب پارسی

بارید صدای تو و گل کرد ترنم ( حسین منزوی)

بارید صدای تو و گل کرد ترنم 
انبوه و درخشنده چنان خوشه ی انجم 

(تعبیر زمینی هم اگر خواسته باشی
چون خوشه ی انجم نه که چون خوشه ی گندم) 

عشق از دل تردید بر آمد به تجلا 
چون دست تیقن ز گریبان توهم 

خورشید شدی سر زدی از خویش که من باز 
روشن شوم از ظلمت و پیدا شوم از گم 

آرامش مرداب به دریا نبرازد 
زین بیشترم دم بده آری به تلاطم 

شوقی که سخن با تو بگویم ،‌ گذرم داد 
موسای کلیمانه ز لکنت به تکلم 

بسم الله ات ای دوست بر آن غنچه که خنداند 
صد باغ گل از من به یکی نیمه تبسم

شعر آمد و بارید به همراه صدایت 
الهام به شکل غزلی یافت تجسم 

دادم بده ای یار ! از آن پیش که شعرم 
با پیرهن کاغذی اید به تظلم


 حسین منزوی